فروغ نامه

دفتری است از جنس دلتنگی

۷ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

دوستت دارم مادر



گرمای دستانت هنوز در خاطرم هست . هنوز هم یادت کوران میکند دلم را .مادر مهربانم هنوز هم عطر چادر نمازت مستم میکند . یاد چشمانت که میافتم از خود بی خود میشوم . هنوز هم وقتی یادم می افتد چقدر دوستت دارم چشمانم خیس آب میشود .
پس بدان دوستت دارم مادر
۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۵۶ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فروغ بختیاری

میم مثل مادر


۱۹ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۴۹ ۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فروغ بختیاری

پوتین های آسمانی


مگر تو چگونه قدم برداشتی که این چنین زمین توان تحمل گامهایت را نداشت ؟ زمین شرمسار و آسمان پذیرای توست. به کجا وصل بودی که این چنین در آغوش آسمان جای گرفته ای ؟

گویا حتی این پوتین ها هم توان تحمل گامهای تو را نداشته اند که این چنین از قافله عشق جا مانده اند . 

تنها

۱۷ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۳۶ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فروغ بختیاری

تاوان دعا


به گذشته که فکر میکنم دلم برای روزهای بی تو بودن تنگ میشود . پلکهایم گرم میشود . روزگار بی تو بودن چه خوب بود ولی .....

شده ای تاوان دعایم . کاش جور دیگری آرزویت میکردم کاش بودنت را ، شاید هم نبودنت را باید دعا میکردم . اشکم ، آهم ، بی قراریهایم نشان از حال درونم دارد . اینروزها دعا میکنم مستجاب نشوی ولی زیر لب میگویم خدایا نشنیده بگیر . برای تو تاوان دادن هم زیباست .

تنها

۱۷ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۲۸ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فروغ بختیاری

روزگار سلام - قسمت اول

روزگار سلام

حال امروز ما که میگویند خوب است اما نمیدانم چرا احساس میکنم یک ذره دلم درد میکند . حتما باز زیادی دلم خوش بوده . آری فکرکنم دلیلش همین باشد . امروز زن همسایه هم میگفت دلم به همین نفسهایی که بی منت میرود و میآید خوش است کاش او هم حواسش باشد زیادی دلش را خوش نکند تا مثل من دل درد بگیرد . ولی نمیدانم چرا مرد همسایه وقتی از بانک سر کوچه بیرون آمد کمرش خمیده تر شده بود و میگفت دلی خوش چند است ؟ دل خوش اینروزها گیر کی میآید .

من چمیدانم لابد از دل درد میترسد که دلش را خوش نمیکند . شاید هم پول ندارد دل خوش بخرد .

امروز از کوچه پشتی که که میگذشتم صدای ناله مادری را شنیدم که از نا عدالتی ما انسانها مینالید . مگر انسانها هم میتوانن نا عدالتی کنن ؟

ادامه دارد....

تنها

۱۵ فروردين ۹۴ ، ۱۸:۲۲ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فروغ بختیاری

عطر نرگس


حال اینروزهایم خوب است .وجودت را کنارم احساس میکنم . گرمای دستانت گرمی بخش دل یخ زده ام شده است . عطر وجودت شده بهانه نفس کشیدنم . کاش میدانستی چقدر به بودنت کنارم نیاز دارم . کاش همیشه بودی ، بودی و تنهایم نمیگذاشتی . اینروزها تنها ترسم از دست دادن حس بودنت کنارم است .

ای عزیز

باش کنارم باش . کنارم باش تا دوباره لبخندم بروی دنیا باز شود . کنارم باش تا دردهای دنیا برام خنده دار شود . باش کنارم باش تا توان راه رفتن بروی سنگلاخهای زندگی را داشته باشم . نمیخواهم دیگر تنم از ترس نبودنت بلرزد . بگو همیشه هستی . هستی و هستی که هستم به هستت بسته است . این را از اشکهایم سر سجاده عشق فهمیدم ........

سجاده ای که بوی عطر نرگس میداد . ته دلم قرص است که مولایم همیشه با من است حتی اگر اشکهایم جاری باشد، حتی اگر .......

تنها

۱۰ فروردين ۹۴ ، ۱۶:۰۵ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
فروغ بختیاری

خانه دوست کجاست ؟



نگاه معصومانه اش هنوز در خاطرم هست .دستان کوچکش مثل دستان پیرمرد خارکن شده بود . تناقض دلخراشی بین جثه کوچکش و کیسه بر دوشش بود . کمر خمیده اش ندای هزاران دردی بود که بر دوش میکشید ، آری این است روزگار ......

روزگار بی کسی


تنها

۱۰ فروردين ۹۴ ، ۱۵:۵۳ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فروغ بختیاری